۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۴:۵۳

۷۵ درصد مردم اینجا معتاد هستند!

۷۵ درصد مردم اینجا معتاد هستند!

«مجتبی حیدری» عکاسی است که در قالب یک اردوی جهادی به یک روستا رفت تا روایتگر دردها و غصه های مردم این روستا باشد. این گزارش روایتی از سفر چندروزه به این روستا است.

مجله مهر: اینجا یک نقطه فراموش شده است. نقطه کوری در گرمی مرکز کشور که انگار کسی دلش نمی‌خواهد جویای حالش شود. روستای فراموش شده‌ای که از درو دیوارش دود و درد بیرون می‌ریزد. حالا من همراه بچه‌های بسیج سازندگی آمده ام به اینجا، با یک دوربینی که نمی دانم چقدر می‌تواند قصه‌های تلخ این روستای ماتم زده را روایت کند. به روستا که می‌رسم مستقیم می‌روم دهیاری، قرار است فردا یک کاروان اردوی جهادی بیاید که همگی خانم هستند. دهیاری این روستا برعکس جاهای دیگری که رفته‌ام می‌گوید بحث عمرانی زیاد مهم نیست. قابل تحمل است. اما بیشتر مشکل فرهنگی داریم که باید به آن کمک شود. سراغ اهالی می‌روم از حرفهای اهالی می‌فهمم اعتیاد بیداد می‌کند. اینجا ۷۵ تا ۸۵ درصد اهالی معتاد هستند. دلم می‌ریزد و دنبال دلیل می‌گردم. دنبال دلیلی که برایم توجیه کند چطور روستایی در مرکز کشور می‌تواند این میزان آلودگی داشته باشد. شاید اگر لب مرز بود باورش کمی راحت تر بود. چه دلیلی می‌تواند داشته باشد جز اینکه اینجا از محلی تأمین می‌شود؟ انگار عده‌ای کمر بسته باشند، اهالی اینجا را ریشه کن کنند. در این روستا چه خبر است؟

دوربینم را نامحرم ندانید

بچه‌های جهادی که می رسند سراغشان می‌روم و باهم کلی حرف می زنیم. التماسشان می‌کنم که دوربینم را نامحرم ندانند. بگذارند تا از تمام حرکاتشان عکس بگیرم. می دانم بعضی‌ها دلشان می‌خواهد کارهای خیرشان بین خودشان و خدا بماند، اما دوربینم باید همه چیز را ثبت کند. می گویم به خدا ریا نیست. بگذارید دیده شود. بگذارید اگر حتی دست و پای کسی را می‌مالید و پای حرف کسی می‌نشینید من عکس بگیرم. بگذارید این کارها به گوش بقیه برسد.

مجتبی حیدری

خانم‌ها آمده اند تا برای دخترها کلاس برگزار کنند. اما آنقدر جمعیت پسرها زیاد است و آنقدر مشتاقانه نگاهمان می‌کنند و از ما محبت طلب می‌کنند که مجبور می‌شویم برای آنها هم کلاس بگذاریم. اهالی می‌گویند معلم‌های مدرسه روستا به زور اینجا می آیند، برای همین حوصله بچه‌ها را ندارند و بچه‌ها را به شدت تنبیه می‌کنند و حتی با چوب می‌زنند. راست می‌گوید بچه‌ها مدام نگاهشان به جهادی هاست تا ببینند برایشان چه آورده اند. گویی که دنبال محبتی می‌گردند که هیچ وقت نداشته اند. کلاس‌های هنری و قرائت قرآن برایشان برگزار می‌شود و من عکس می‌گیرم. سرو کله زدن با پسرها خیلی سخت‌تر است. جهادی‌ها اصلاً تندی نمی‌کنند اما گاهی آنقدر کار سخت می‌شود که صورت خیس و اشک بعضی جهادگرها را می بی نم.

نگاه بچه‌ها ویرانم می‌کرد

من آمده ام هم از جهادی‌ها عکس بگیرم هم اینکه دردهای روستا را از لابه لای خانه‌های کاهگلی و ترک خورده روستا بیرون بکشم تا برای کسانی که نمی‌دانند روایت کنم. با دهیار روستا در کوچه پس کوچه‌ها چرخ می زنیم. روستا محله بالا و محله پایین دارد. اهالی محله بالا بیشتر به درد اعتیاد دچارند. ابتدا قبول نمی‌کردند که سراغشان برویم و عکس بگیریم.

گفتیم هدف از انتشار عکس‌ها کمک به روستا و اهالی است تا شاید راهی باز شود که بتوانند مشکلاتشان را حل کنند. در یکی از خانه‌ها را می زنیم و داخل می‌شویم. پیرزنی داخل حیاط نشسته است و مشغول مصرف مواد است. تا مرا می بیند گریه اش می‌گیرد و با صدای بلند قربان صدقه و قدو بالایم می‌رود. داد می‌زند و می‌گوید: «ببین با خودم چیکار کردم؟ ببین من چقدر بدبختم. ببین چه به روز بچه‌هایم آوردم.» دیگر کاری از دستش برنمی آمد. حالا همه بچه‌ها و عروس‌هایش نشسته اند و باهم هروئین می کشند.

وارد چند خانه می‌شوم و اوضاع همین است. باور کنید اینطور نیست که بگویم بنشینند و من عکس بگیرم. وقتی وارد می‌شوم بساطشان پهن است و فقط دورش می‌نشینند. حتی عین خیالشان نیست که این صحنه را دوربینم ثبت می‌کند. ثبت این صحنه‌ها دستهایم را می‌لرزاند. پسربچه ای گوشه کادر من نشسته که توی چشمهای مادرش زل زده و مصرف مواد را سیر نگاه می‌کند. این صحنه و این نگاه ویرانم می‌کند.

من بارها از صحنه‌های تلخ عکس گرفته ام، از زلزله، طوفان، سیل عکس گرفته ام. از بیرون کشیدن جنازه عکس گرفته ام از گریه بازمانده‌ها عکس گرفته ام. اما این عکس و این نگاه نابودم می‌کند. بغلش می‌کنم و می بوسمش، توی چشمهایش نگاه می‌کنم و می گویم ناراحت نباش همه چیز حل می‌شود. حالا نمی دانم این حرف‌ها را واقعاً به او می گویم یا به خودم و اینکه واقعاً همه چیز حل می‌شود؟ صحنه‌ای که مرا ویران کرد صحنه بی تکرار هر روز و هر شب بیشتر بچه‌ها است.

اعتیاد تکراری ترین قصه بچه‌های روستاست

حالا می‌فهمم چرا این بچه‌ها پرخاشگرند. چرا آرام و قرار ندارند. چرا نظم پذیر نیستند. من نشسته ام و به تمام این چراها نگاه می‌کنم و عکس می‌گیرم. من اردوی جهادی زیاد رفته ام. به بسیاری از مناطق محروم سرزده ام. ۵ دقیقه با بچه‌ها سروکله می زنیم بعد هم چیز تمام می‌شود. آرام می‌نشینند سرکلاسشان و به حرفهای معلم گوش می‌دهند. اما اینجا اصلاً اینطور نیست. برای دخترها کلاس می‌گذاریم و می‌گوئیم پسرها فعلاً نیایند در عوض فردا فوتبال بازی می‌کنیم.

اما مدام شیطنت می‌کنند و نمی‌گذارند کار پیش برود. به هم سنگ پرت می‌کنند و دادوبیداد می‌کنند. یکی از بچه‌ها روبرویم می‌ایستد و صادقانه حرف می‌زند: «آقا مجتبی من به شما قول دادم این کارها را نکنم. اما نمی دانم چرا دوباره انجام می‌دهم. اصلاً دست خودم نیست. خودم قول می‌دهم اما نمی دانم چرا نمی‌توانم عمل کنم. ما عادت کردیم تا کسی چوب دستش نباشد حرفش را گوش ندهیم.» توی چشمهایش نگاه می‌کنم و می گویم: «اشکال ندارد. دوباره قول می‌دهی. وگرنه من هیچ وقت چوب دستم نمی‌گیرم.»

بچه‌ها را جمع کرده ام فوتبال بازی کنیم. هرکس برای خودش زیر توپ می‌زند. یک عده آن‌طرف تر طناب بازی می‌کنند و یک عده هم برای خودشان می دوند. اصلاً حرف گوش نمی‌دهند. مشکل اینجاست که اصلاً نمی‌توانند حرف گوش دهند. برای همین بچه‌های اردو جهادی این منطقه خیلی اذیت می‌شوند. سر این بچه‌ها نمی‌شود داد زد، داد که بزنی کار خراب‌تر می‌شود. می‌فهمند تأثیرگذار بودند و حالا دستت می‌اندازند. آنقدر کمبود محبت دارند و آنقدر خالی از محبت هستند که شما برای یاد دادن یک موضوع باید یک ساعت قربان صدقه بروی تا ۱۰ دقیقه بتوانی چیزی یادشان بدهی. دلیلش هم کاملاً مشخص است. بچه ۷ ساله‌ای که مادر جلوی چشمش هروئین می‌کشد و در چنین محیطی بزرگ شود قرار است چطوری باشد؟ چطور تربیت شود؟ او آینده‌اش را جلوی چشمش می بیند. به خدا اگر از این بچه‌های معصوم کم سن و سال تست اعتیاد بگیری همه معتادند. آنها هر روز با بوی مواد مخدر می‌خوابند و بیدار می‌شوند. حتی برای کسی مهم نیست که روزی آنها هم معتاد شوند یا نه، انگار این قصه بدیهی‌ترین قصه خانواده است.

در روستا قلعه‌ای وجود دارد که اسمش را کسی نمی‌داند. یک قلعه باستانی که شاید با ارگ بم بتوان مقایسه اش کرد. اما انگار این قلعه هم در خاموشی رسانه‌ها فراموش شده است. قلعه‌ای که اگر زنده شود جاذبه توریستی بی نظیری خواهد شد. اما حالا زیردست و پای بچه‌های روستا، بین سنگ اندازی ها و شیطنت هابشان هر روز فرسوده‌تر می‌شود.

اینجا زمین کشاورزی هم زیاد دارد. اما رونقی ندارد که درآمد ویژه ای برای روستا داشته باشد کاش کسی بود که می‌توانست این زمین‌های کشاورزی را زنده کند. اهالی می‌گویند گچ کارهای اهالی این روستا همه جا معروفند اما چون اسم این روستا بد در رفته بیکار نشسته اند. این اتفاق برای جوان‌های سالم روستا هم افتاده است. تا می‌فهمند اهل این روستا هستند کار به آنها نمی‌دهند. باز توی گوشم زنگ می‌خورد که انگار همه می‌دانند اینجا چه خبر است جز آنهایی که باید بدانند.

وارد خانه‌ها که می‌شوم یا مرد معتاد دارند یا زندانی، روی دیوار بعضی خانه‌ها دار قالی می بی نم و می‌فهمم قالیبافی بلدند. توی دلم خوشحال می‌شوم. کلی قول و وعده می‌دهم که تمام تلاشم را برای رونق کارشان انجام دهم. بلافاصله به خانم حسینی تماس می‌گیرم. خانم حسینی کارگاه قالیبافی دارد. تا کنون توانسته با آموزش‌های گسترده قالیبافان زیادی را تربیت کند که هم به صنعت فرش کشور کمک شود هم بتوانند به امرار و معاش زندگی کمک کنند.

مثل همیشه قبول می‌کنند. هفته بعد با روی باز به روستا می آیند و برای زنان قالیباف حرف می‌زنند. هیچ بلندگویی درکارنیست. هرچه می‌گوید با فریاد برای جمعیت تکرار می‌کنم. عده‌ای می‌گویند ما گره‌های شما را یاد نمی‌گیریم اما خانم حسینی حوصله می‌کند و با مهربانی می‌گوید: «خودم یادتان می دهم» ۲۰۰ نفر ثبت نام می‌کنند اما فقط ۶۰ نفرشان باقی می‌ماند بقیه مشکلات جسمی را بهانه می‌کنند. شاید هم باورشان نمی‌شود کسی برای کمک آمده است.

چرا کسانی که باید ببینند نمی‌بینند؟

جوان خوش قدوبالایی را می بی نم که در روستا راه می‌رود. هیکل چهارشانه و ورزشکاری دارد. ساده‌ترین سوالی که به ذهنم می‌رسد را فوری می پرسم. اینکه اعتیاد دارد یا ندارد؟ جواب می‌دهد که حتی سیگار هم نمی‌کشد چه برسد به اینکه اعتیاد داشته باشد. می گویم پس چرا به اهالی کمک نمی‌کنید که اعتیادشان را ترک کنند. جواب محکمی می‌دهد و می‌گوید: «چون نمی‌خواهند و کسی نمی‌گذارد ترک کنند!» ترک کردن معتادها کار راحتی نیست. اینجا اعتیاد خانوادگی است.

اگر همه معتادها بروند بچه‌ها بی سرپرست می‌مانند و کسی نیست حواسش به آنها باشد. اگر برنامه‌ای هم برای ترک باشد باید یکی یکی بروند. شاید روزانه کلی خرج اعتیاد کنند اما از ترک اعتیاد که حرف می زنیم می‌گویند پول ندارند. اهالی می‌گویند تا جوانی در روستا ورزش می‌کند و سالم است سعی می‌کنند هرطور شده معتادش کنند. نباید هم دلشان بخواهد. چون در این روستای ۲۵۰۰ نفره ماهی چندین میلیون دود می‌شود. کلی سوال می‌ریزد توی سرم. مگه این روستا چند نفر دارد که نشود سروسامانش داد؟.چرا کسی دلش نمی‌خواهد اینجا آرام بگیرد؟ چرا هیچ اراده‌ای وجود ندارد؟ چرا هیچ کس این فاجعه انسانی را نمی بیند؟ چرا هرکسی می‌آید حرفهای کلی می‌زند و می‌رود؟ من نسل کشی بچه‌ها را از توی کوچه‌های خاکی روستا می بی نم چرا آنهایی که باید ببیند نمی‌بینند؟ چرا این فاجعه انسانی سروصدایی ندارد؟

تنظیم: عطیه همتی

کد خبر 2895306

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • سعید ۱۵:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۳
      4 0
      تشکر از شما که اطلاع رسانی کردید واقعا درداور بود
    • بابک خسروی ۱۵:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۳
      0 4
      با سلام و خسته نباشید به زحمت و محبتی که دارید اما قبل از هر چیز و هرکس این خودشان هستن که باید به خودشان کمک کنند و بنظرم مقصر خودشان هستن ربطی به دولت و مسولین ندارد وقتی اینقدر بی مسولییت و بی اراده هستن که حتی جلوی زن وبجه نکشن از دیگران چه توقعی هست ببخشید تا وقتی معتادتن و اراده نکنند لیاقتشان بیشتر از این نیست فقط بیچاره کودکانشان ممنون
    • شیوا ۱۵:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۳
      3 0
      تو را خدا بزارید مسئولین عالی رتبه این گزارش و بخونن چرا واقعا؟؟؟؟؟
    • امیر حجتی ۱۵:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۳
      2 0
      هیچ جای دنیا همچین مصیبتی با این ابعاد فاجعه آمیز دیده نمی شود. روستای گرگین کرمانشاه هم همه معتادن. واقعا چرا هیچکس فکر نیست
    • ایلدریم ۱۶:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۳
      3 1
      سلام ودعای خیر به شما جهادکران که در سنکر فرهنکی وهنریوسازندگی فعالیت می کنید وازاینکه در دل مردم جای دارید این محبت وعشق جهادی می باشد قدم های جهادی بوی بهاری می دهد بوی زندگی بوی زیبای امیداست شما عزیزان مشگلات این روستا وروستا های دور افتاده را برطرف نماید که رضای خداوند متعال در ان است .من به عنوان یک جهادگر وسنکر ساز بی سنکر که 32سال در مناطق محروم کشور خدمت کرده ام دست شما را می بوسم .جهادکر پیر
    • سمانه ۱۶:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۳
      4 0
      با سلام وضعیت اسف بار اعتیاد بخشی از کارنامه سیاه بخشی از کشور ماست شما گمان کرده اید اشتغال وضعیت بهتری دارد؟ این همه شهید و جانباز دادیم که آخرش حقوق های میلیاردی به جیب مسئولانی برود که هیچ کارایی برای کشور ندارند و در برابر مردم اینگونه در لجن اعتیاد غرق باشند آخر اگر این بزرگان کار خود را به خوبی انجام داده بودند که وضعیت اینگونه نبود ثروت های کلان ملت در جیب آقا زاده ها میرود و دولت با طرح های پوشالی عوام فریبی می کند اما بادی پرسید تا کی میتوان مردم را فریب داد؟ با تشکر از مهر
    • سمیرا علی زاده ۱۶:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۳
      4 0
      واقعا نمیدونستم همچین کسایی تو همچین وضعیتی هستن.واقعا ناراحت کنندست وضعیتشون
    • محمد محمدزاده ۱۶:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۳
      2 0
      عکسا عالیند مثل همیشه
    • امید ۱۷:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۳
      2 0
      قوانین مبارزه با مواد مخدر باید باز نگری شوند ،واقعا جای تاسف دارد
    • بهروز ۲۳:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۳
      1 1
      قلبم دارد از سینه کنده می شود. شما را به خدا ... چرا ااااااااااااااااااااااااااااا ؟
    • رضا دشتستانی ۰۹:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۴
      3 0
      فقر اعتیاد می اورد. همین و بس
    • يك دوست ۰۹:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۴
      0 0
      سلام، ندانم هاي بسيار است ليكن من نمي دانم كاش مردم روستا خودشان بخواهند. كاش ما خودمان بخواهيم. اين است كه مي توان شر اعتياد را از مردم كم كرد. حيف است كه انسان به جاي تعالي به قهقرا برود. من نمي دانم چگونه ولي بايد به گونه اي راهي باشد تا مردم از دام درآيند. در هر حال، تا نخواهند مردمان، هيچ لشكري نخواهد توانست ايشان را از شر اعتياد به در آورد. كاش بخواهند تا بتوانند. هيچ كس ذاتا معتاد نيست حتي اگر از يك مادر معتاد به دنيا بيايد.
    • سید محمد رضا موسوی ۱۰:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۴
      0 0
      سلام واقعا درد داره.. با 1 میلیارد مشکل همه ی اینا حل می شه... فقط با پول ... بهترین متخصص ها و مشاور ها و معلما میان اینجا..
    • ناصر ۱۱:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۴
      0 0
      اینا که بدبختن و ندارن پول مواد از کجا میارن، آخه خانوادگی که معتاد باشن حتماً خرج موادشون هم بالاست پس نتیجه می گیریم که حداقل اونقدر دارند که شرافتمندانه زندگی کنند اما خودشون نمیخان. حالا مسئولین این وسط چکار کنند. همچین جاهایی معمولا نهادهای نظامی و انتظامی از وضعیت خبر دارند اما اقدامی نمی کنند متاسفانه.
    • مریم ۱۱:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۴
      0 0
      گزارش خوبی بود. واقعا تاسف باره
    • هادی اس ۱۴:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۴
      0 0
      سلام. همه درست ميگن. ولي بالاخره از کجا باید شروع کرد این مهمه!!!!!!!!! واقعا دردناکه
    • بی کس ۱۹:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۴
      1 0
      دولت به کل از ملت جداست، خدا به داشتن برسه
    • بهرام ۱۹:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۴
      0 0
      عکسهایتان بسیار زیبا جان کلام را میگوید. ولی زبان در پاسخ به آن قاصر.
    • لیل ۲۰:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۴
      1 0
      خدا لعنتشون کنه مردم به کجاها که کشیده نشدند باعث تاسف برای این ملت است
    • علی ۲۰:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۴
      1 0
      کاش می شد سریع کاری کرد تا مشکل حل شود
    • علیرضا ۲۳:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۴
      0 0
      باسلام . فقط دو خط اخر کافی است تا اقدامی صورت گیرد. مگر این کودکان فرزندان این سرزمین نیستند؟
    • جابر ۰۳:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۵
      1 0
      اینم از حال و روز روستا و روستاییانمان که سابقا مظهر ساده گی سرزنده گی وسلامت بودن حالا شهروشهری که دیگه جای خودشو داره ( تنها راه حل معضل 1-اعتیاد خسته شدن معتاد ازاعتیادش 2-خودش بخواهد که رها شود..چون این زندانی خود ساخته است که آدم تنها بادست خودش باید خرابش کند والا خراب شدنی نیست ورهایی ازآن بدست دیگران از آن محاله......)
    • یحیی حسینی ۰۷:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۵
      0 0
      با معتادان گمنام NAتماس بگیرید تا کمک بیایند
    • ابراهیم مالکی ۰۷:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۵
      0 0
      باسلام وتشکربابت چنین گزارشی که هم تکان دهنده است وهم هشداردهنده نبایدمعتادین رابه دیدمجرم بنگرندوتازمانیکه اینگونه باشدوضع همین است وبدتر تراخداای مسئولین محترم استان اصفهان کاری بکنیدآن هم نه ازنوع بگیرو ببندوزندان و .. بلکه کارفرهنگی وریشه یابی وفرهنگ سازی وازاین جور شعارهایی که همه میدهندوعمل نمیکنند. خدااجربده به خانمی که به این خانواده هاقالیبافی یادمیدهدوباعث میشه حداقل یک مشغولیتی دربین عده ای ایجادبشه که به درآمدهم منجربشه و بیشک جواب خواهدداد.دست مریزادبرخبرگزاری مهر
    • مم ۰۹:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۵
      0 1
      اولا مواد مخدر باید حرام شود همانگونه که شراب حرام است مواد مخدر نیز باید در رساله های احکام مراجع تقلید به صراحت حرام اعلام شود ثانیا ایران از ترانزیت کردن مواد مخدر از افغانستان به ممالک دیگر خودداری کند چون این کار در شأن ما نیست ثالثا بزرک ایشان من هستم که مشغول دنیا و زراندوزی هستم و کارهای اقتصادی برایم مهم تر از کارهای فرهنگی است لذا اگر دین و ایمانت را هم اگر گرفتند مهم نیست بیکاری بیداد می کند مهم نیست مهم آن است که ما ......
    • ردایی ۱۰:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۵
      0 0
      هنوز چه چیزهای دیگه باید ببینیم قابل توجه حسن کلید ساز و نماینده مجلس شهر رضا
    • اسلام ۱۲:۳۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۵
      0 0
      واي دلم آتش گرفت
    • آ ۱۷:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۵
      1 0
      اون 25 درصد دیگه واسه چی معتاد نیستن؟!!!!!!!!! اینم میشه گزارش بکنید؟ حتما خواندنی میشه
    • جواد عزت ابادی ۱۷:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۵
      2 0
      علت اصلی اعتیاد تو اینجور جاها نبود امکانات و تفریحات سرگرم کننده هست اونجا مردم همش وقتشون بیکاره و ازاد
    • عليرضا ۲۱:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۵
      0 0
      عرض سلام و ادب و خسته نباشید گزارش خوبی بود تشکر از فعالیت شما و دوستانتان نظر بنده حقیر اینه که همینطور که خودتون توی گزارش هم بهش اشاره کردین خودشون نمیخان و تا زمانی که خودشون دلشون به حال خودشون نسوزه از کسی کاری بر نمیادو ما هم عادت کردیم همیشه مشکلات رو به گردن افراد دیگه بندازیم و خودمون رو بدون تقصیر من از اهالی شهرضا هستم از بعضی این خانواده ها و مردمش خبر دارم ولی متاسفانه اعتیاد یه بخش کوچیکی از (اگه بخایم اسمشو جرم و جنایت بذاریم)جرایم این اهالیه موفق و سربلند باشید.
    • علی زکوی ۰۰:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۶
      0 0
      با سلام در خصوص این گزارش اینهاداز فقر فرهنگی است نه فقر مادی اگه پول نداشتند که نباید مواد تهیه بکردن
    • صبا ۱۶:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۶
      0 0
      اقای حیدری خواهش می کنم اگر در این راه حتی از طرف اهالی روستا رفتار ناپسندی انجام دهند مقاومت کنید فقط بچه ها را در نظر داشته باشید بزرکتر ها اگر می توانستند کاری کنند که خود در اعتیاد غرق نمی شدند دعای ما پشت سر شماست
    • ستایش ۱۷:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۶
      1 0
      اقای علی رضا خواهش می کنم قضاوت بی جا نکن وقتی اعتیاد باشد خواه ناخواه جرم های دیگر هم سر می زند جرم های انها به خاطر اعتیاد است یک معتاد بیکار باید به هر صورت مواد مخدر خود را پیدا کند پس جرم انها به خاطر اعتیاد است
    • azar ۱۶:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۸
      0 0
      واقعا متاسفم. ...
    • صفا IR ۱۳:۵۳ - ۱۳۹۷/۰۵/۲۲
      0 0
      گناه این بچه ها چی هست. خانم تهیه کننده گزارش درد نکنه پیشنهادم این است که این گزارش را مصور به مسولین ارگانهای مختلف در تهران و اصفهان برسانید . خدا اجرتان دهد. یا آدم های پولدار این بچه ها را به س
    • محمد IR ۰۲:۰۶ - ۱۴۰۰/۰۷/۰۵
      0 0
      دروغه
    • داود IR ۱۳:۴۵ - ۱۴۰۲/۰۱/۰۲
      0 0
      روایتی فتح دیگر بدرد ما نمیخوام این روایت‌ها است که دوباره ایران را زنده میکند
    • IR ۰۲:۰۵ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۹
      0 0
      از این روستاها و شهرها خیلی زیاد است و به لطف گرانی و بی کیفیت شدن تریاک تا چند سال دیگر یک جامعه شیشه ای داریم، به نظر من اگر تریاک کوپنی شود و دولت ارام ارام با فرهنگ سازی بتواند جلوی معتاد شدن نسل های بعدی را بگیرد شاید بتواند از بدترین فاجعه خانمان سوز ایران جلوگیری کند